[sbu_post_image]
عوامل محيطي بسياري در هوش و سازگاري همه ي كودكان از جمله عقب ماندگان ذهني تاثير دارد. تاثيرات محدودتري در بروز عقب ماندگي ذهني دارند و شامل فقر، تغذيه، ناپايداري خانواده، وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي بد و محروميت هاي فرهنگي و استرس هاي مكرر و فوق تحمل در محيط زندگي كودك مي باشد. عدم ارائه تسهيلات و برنامه هاي آموزش و پرورش كه معمولاً بر اثر فقر فرهنگي و محيطي و اقتصادي و اجتماعي مي باشد.
ازجمله عواملي است كه در ركورد هوشي كودكان موثر است. در اين صورت عقب ماندگي بيشتر به فقر فرهنگي و ضعف انگيزه ها و محركات لازم و ضروري محيط تربيتي كودك است. فقدان محركات محيطي مناسب موجب مي گردد كه كودك انگيزه هاي لازم در تحرك و تلاش و تفكر وكسب تجارب تازه كه در پرورش رشد هوشي كودك بسيار مهم مي باشد، نداشته باشد. همچنين وجود خانواده ها و محيط هاي مضطرب و پرتشنج و حضور والدين ناراحت و پرخاشگر كه مرتب بي دليل كودك خود را سرزنش نموده و تنبيه مي نمايند، باعث مي شود كه كودك از نظر عاطفي رشد سالم و طبيعي و سازگار با محيط نداشته و دچار خمودگي و نارسايي هوشي گردد.( اكثريت كودكان عقب مانده ذهني جامعه متعلق به گروه عقب مانده هاي رواني اجتماعي مي باشند. (فقر فرهنگي) و بيشتر در سطح آموزش پذير هستند.
اگرچه هنوز تمامي علل مربوط به عقب ماندگي ذهني بطور كامل روشن نگرديده و همچنين علوم پزشكي و روانپزشكي هنوز نمي تواند درمان خاصي را براي افراد عقب مانده ذهني ارائه نمايند، ولي براساس آنچه تاكنون در اين باره آشكار شده است. حقيقت آن است كه اين دانسته ها ، هرچند محدود، مي تواند ما را در پيشگيري از عقب ماندگي ذهني ياري نمايد.
منبع: پژوهشگران دانشجو